ʀᴇᴠᴇɴɢᴇ ᴏꜰ ᴍʏ ꜰᴀᴍɪʟʏ
ببخشید دوستان شرمنده امیدوارم که از دستم ناراحت نشده باشین، سعی میکنم این چن روز نبودم رو جبران کنم
part ⁵
فلش بک به جشن
تقریبا تمام کار ها انجام شده بود، مهمونی مختلط بود. از اقوام و فامیل تا دوست و شرکا و غریبه و همکار ها رو دعوت کرده بود. رفتم طرف آبتین
طاها:داداش کارا چجوری پیش رفته، همه چی خوبه؟ غذا ها، الکل ها و شربت ها همه اوکیه؟
دی جی اومده؟ بهش گفتی چیا رو بزاره؟
آبتین: اوووو داداشم یه دیقه نفس بگیر، اره همه چی خوب پیشرفته، امیر اومد سر میز پذیرایی و گفت که همه چی اوکیه، دی جی رو خوده امیر باهاش هماهنگ کرد، فقط یه چیزی..
طاها: چ چیزی؟
آبتین: امیر گفت بجای آقا کریم (راننده شخصی شون) تو بری دنبال رهام
طاها: برای چی آخه، من برم دنبال اون مر.تیکه حمال که زندگیمو خراب کرد؟ ارههه
آبتین: داداش آروم باش، گفتش که رهام تازه از اونور برگشته فعلا معذبه میخاد یکی بره دنبالش که رفیقش باشه و باهاش اوکی باشه
طاها:ای امیر خان بسوز که من دوست تون نیسم و ب همین زودیاس که از طرف من خنجر بخوری.
آبتین: الان اگه صداتو بشنوه چ غلطی میخای بکنی آخه مرد مومن
طاها: هیچی
امیر: طاهاا، طاهاا
طاها: مرتیکه اُمل اومد
آبتین: ببین میتونی هر دو مون رو به خاک سیاه بشونی یا نه
طاها چشم غره ای به آبتین کرد و رو به امیر گفت: جانم داداش
امیر:.....