طنز
ادامه مطلب💗
به جعفر میگن انشا بنویسه.
میره خونه. باباش داشته نماز میخونده. میگه: بابا بهم انشا بگو.
باباش میگه : بسم الله رحمان رحیم! تو دفترش مینویسه.
مادرش داشته غذا میپخته. میگه: مامان بهم انشا بگو.
مامانش میگه: برو تا با این ملاقه نزدم تو سرت! تو دفترش مینویسه.
داداشش داشته بازی میکرده. میگه: داداش بهم انشا بگو.
داداشش میگه: گوریل انگوریل وارد میشود! تو دفترش مینویسه.
خواهرش داشته آهنگ گوش میکرده. میگه : آبجی بهم انشا بگو.
خواهرش میگه : تو برو منم میام.تو برو منم میام. تو دفترش مینویسه.
فردا میره مدرسه. معلم ازش میخواد انشا بخونه. جعفر میگه: بسم الله رحمان رحیم. معلم میگه : آفرین که انشات رو با نام خدا شروع کردی!
جعفر ادامه میده: برو تا با این ملاقه نزدم تو سرت. معلم عصبانی میشه و مدیر رو میاره. همین که مدیر وارد میشه جعفر ادامه میده: گوریل انگوریل وارد میشود! مدیر بهش میگه بیا بریم دفتر! جعفر میگه : تو برو منم میام.تو برو منم میام.
ایرانیه و خارجیه با هم میرن شیرینی فروشی.
خارجیه 3 تا شیرینی رو یواشکی میذاره تو جیبش. وقتی میان بیرون خارجیه میگه: دیدی چطور بدون اینکه صاحب مغازه بفهمه شیرینی دزدیدم! ایرانیه میگه : حالا نوبت منه. دوباره میرن داخل. ایرانیه به فروشنده میگه: آقا 3تا شیرینی به من بده تا برات شعبده بازی کنم. فروشنده قبول میکنه. ایرانیه هر سه تا شیرینی رو میخوره.فروشنده میگه: پس شعبده بازیش کو؟ ایرانیه به خارجیه اشاره میکنه و میگه : تو جیب اینه!
میدونی ماهی ها وقتی غذاشون تموم میشه چکار میکنن؟
به سفره ماهی میگن پاشو خودت رو بتکون!
میدونی ماهی ها به خواهرشون چی میگن؟
آبزی!
میدونی به ماهی که تو بانک کار میکنه چیمیگن ؟
فیش بانکی!
دختره میره رستوران. میگه:ببخشید شما بیرون بر دارید؟
فروشنده میگه: بله. دختر میگه: پس بگید بیاد منو ببره بیرون. خیلی حوصلم سر رفته!
تو خاستگاری پسره از دختره میپرسه : اسمت چیه؟
دختره میگه: شمع گل پروانه اسم منم ترانه. اسم شما چیه؟
پسره میگه : خر گاو طویله اسم منم خلیله.
پارت دو هم بذارم؟